درباره مدیریت فرصت آفرین
یادم هست که چهارده سالم بود و برای مسابقات قهرمانی کشور؛رشته دومیدانی که در مجموعه ورزشی شهید کشوری برگزار میشد حضور داشتم .
اون زمان من در فردیس کرج در مدرسه فاطمه الزهرا درس میخوندم . ورزش تخصصی من پرش طول بود در مدرسه اصلا چاله پرش نداشتیم فقط گوشه مدرسه یک باغچه بود با کلی خاک و کلوخ؛ من از مدیر مدرسه بیل گرفتم تمام باغچه را بیل زدم اون خاک خیلی مناسب پرش نبود اما بهتر از هیچی بود .
یه مشکل دیگه هم داشت، این بود که از دوطرف این باغچه به دیوار وصل میشد و اگر من در پرش درست محاسبه نمیکردم حتما به دیوار سیمانی برخورد میکردم.
اما به هر سختی بود بدون مربی تمرین میکردم اون موقع گوگل وجود نداشت تا قوانین پرش طول رو سرچ کنم ؛ پس هر چی به فکرم درست میرسید انجام میدادم.
روز مسابقه ؛ما با کتانی های غیر استاندارد و لباسهای متفاوت وهرکی به اسم شلوار و بلوز ورزشی یه چیزی پوشیده بود، وارد ورزشگاه شدیم .
بچه های تهران با لباسها و کتانی استاندارد پیست دومیدانی و با لباسهای یک دست وارد شدن ؛ ما سریع رفتیم روی سکوی های تماشاچیان نشستیم که ما را نبینن سرپرست تیم هم چند تا کیک و آب میوه برامون خریده بود این تنها کاری بود که برای تیم ما انجام داده بودن اصلا مربی همراه ما نبود که به ما فقط قوانین مسابقه رو بگه .
داورها یه میز داشتن که همه دورش ایستاده بودن و داشتن برگه های ثبت رکورد ها رو میگرفتن یه دنیا سوال داشتم اما کسی آشنا نبود که بپرسم.
رفتم سر چاله پرش برای اولین بار چاله پرش واقعی رو می دیدم چقدر خاکش نرم بود ، دیدم بچه های تهران که هفته ای سه روز اونجا تمرین داشتن پشت چاله پرش از دور میدوین و سه قدم آخر رو گامهاشون رو خیلی بلند و محاسبه شده برمیداشتن ، تازه فهمیدم چطوری باید دورخیز کنم و بعد سه گام آخر را درست بردارم .
دو سه بار پردیدم یکی از داورها گفت تا حالا تو رو ندیده بودم ، فهمید که من قوانین رو نمیدونم بهم گفت برو بپر ؛رفتم سر خط دویدم دویدم و خیز برداشتم و پریدم داور اشکالات پرش منو بهم گفت و من دیگه فرصت تمرین نداشتم .
صدای سرداور از بلندگو بلند شد
اسامی شرکت کننده ها در مسابقات پرش طول خوانده شد .
از کرج من در این رشته شرکت کرده بودم کلی هیجان و دلشوره داشتم . رفتیم سر چاله پرش ، اولین نفر دومین نفر … و نوبت من شد ، اسم منو صدا کردن “بهارک شینا سر خط”
قلبم داشت از کجا کنده میشد رفتم سرخط ایستادم یه نفس عمیق کشیدم و شروع کردم به دویدن دویدم دویدم سه گام آخر و…… پرش
سه مترو هشتاد پریدم نفرات بعدی و بعدی بعدی
انقدر دلشوره داشتم که به رکورهای دیگران دقت نمیکردم ما فقط رفته بودیم که مدرسه فاطمه الزهرا تیم داده باشه .
مسابقه ادامه داشت من سه بار پریدم و در پرش آخر کتونیم از یه پام در آمد خیلی ناراحت شدم لنگه کتونی ام دستم بود داشتم یواش یواش میرفتم به سمت جایگاه تماشاچیان که صدایی از بلندگوی ورزشگاه شنیدم ؛” بهارک شینا” با رکورد سه متر و هشتاد وارد مرحله بعد میشود .
اصلا باورم نمیشد تمام بچه های تیم پراکنده در ایستگاه های مختلف بودن کسی نبود تا خوشحالی مو باهاش تقسیم کنم .
در اون مسابقه من اسمم در پرش طول – شصت متر با مانع – دوی امدادی و دوی استقامت بود هیچ کدوم هیچ ربطی به هم نداشت .در دوی شصت متر با مانع من اولین بار بود که مانع ها رو میدیدم تا اون روز یک بار هم از روی آنها گذر نکرده بودم .
رفتیم سر خط ؛ داور گفت به جای خود؛ آماده ؛ و یهو صدای تپانچه ؛ وای برای چند ثانیه از شنیدن صدای تپانچه من قفل شدم و قدرت حرکت نداشتم اما بدون اینکه مانعی را بندازم اون شصت متر رو دویدم .
همه چی برام هیجان داشت حتی کفپوش سالن ؛تا اون روز من کفپوش استاندارد و حتی پیست استاندارد دومیدانی را ندیده بودم .
چند روز بعد یکی از داوران اون مسابقه به خانواده من زنگ زد و گفت دخترتون برای اردوهای تیم ملی انتخاب شده اما پدر من چون بسیارمرد متعصبی هستن گفتن نه اجازه نمیدم دخترم چند روز در اردو بمونه
دیگه من در مسابقات شرکت نکردم اما کما کان در مدرسه ورزش میکردم .
برای انتخاب رشته تحصیلی دانشگاه خانواده ام با رشته تربیت بدنی مخالف بودن به ناچار رشته حسابداری رو انتخاب کردم .
من درس رو دوست نداشتم اما برای رسیدن به هدفم دنبال راه میگشتم .
امتحانی سال سوم دبیرستان کنکور دادم با اینکه شاگرد درس خونی نبودم اما دانشگاه آزاد رودهن رشته حسابداری قبول شدم .
هیچ کس فکر نمیکرد من دانشگاه قبول بشم در سال 1373 دانشگاه قبول شدن خیلی موفقیت بود .
همه گفتن تو شانسی قبول شدی برای اثبات به خودم و دیگران ؛ دوباره سال چهارم دبیرستان کنکور دادم و این بار مدیریت بازرگانی فیروزکوه قبول شدم .
من عاشق کارهایی هستم که همه بگن تو نمیتونی و من آخرش موفق بشم اون کار رو انجام بدم
پنج سال طول کشید تا رشته حسابداری رو در رودهن بالاخره تمام کردم اما به چه سختی ….
وارد دانشگاه که شدم در همون ترم اول ؛ تربیت بدنی دانشگاه را پیدا کردم ، واحد تربیت بدنی را در همان ترم های اول با نمره 20 پاس کردم .
کم کم کارمند تربیت بدنی دانشگاه شدم و سر آخر تمام روزهای خوب دانشگاه رو درتربیت بدنی سپری کردم . استادهام میگفتن تو رو میندازیم اصلا سر کلاس نمیایی منم یک گواهی از تربیت بدنی می بردم که سر تمرین و یا مسابقه بودم .
به عنوان مربی بدنسازی کلاس های فوق برنامه دانشگاه رو به من دادن در طول پنج سال تحصیل در دانشگاه فقط سپری کردن روزهام در سالن ورزشی حالمو خوب میکرد .
لیسانس مو که گرفتم رفتم سراغ حسابداری در چند شرکت معتبر کارکردم تجربه خیلی خوبی بود.
در سال 1382 ازدواج کردم طبق میل همسرم یک سال سرکار نرفتم وخانه دار شدم .
همسرم متوجه شد که من زن خانه نشستن نیستم . با سرکار رفتن من موافقت کردن در سال 1383 همزمان با تولد اولین فرزندم ؛ با شرکت توسعه ورزش تهران ( کارت سبز ) آشنا شدم . چون اسمش توسعه ورزش بود برام جذاب بود به عنوان حسابدارمشغول به کار شدم .کمتر از چند ماه آقای فتاحی مدیرعامل شرکت به من گفت تو آدم حسابداری نیستی . در کرج یه شعبه داشتن منو به عنوان مدیر شعبه معرفی کردن .
آقای فتاحی ورق زندگی من و همسرم رو برگردوند .
همسرم شد مدیر دفتر تهران و من شدم مدیر شعبه کرج
آقای فتاحی منو در مسیر درست قرار داد من فهمیدم که میتونم
فروشنده خوب؛ مذاکره گر خوب و مدیرخوبی باشم اما نمیتونم حسابدار خوبی باشم درسته حسابداری رشته مورد علاقه من نبود اما به من یاد داد اگر میخواهی یه جا رو مدیریت کنی باید همه چی در جدول تی قرار بگیره یعنی ترازت درست باشه .
سیزده سال در کرج مدیریت کارت سبز رو داشتم و واقعا اون سیزده سال از عمر من کم نشد چون عاشق کارم بودم .
به دلیل شغلم و علاقه ام تربیت بدنی کرج را پیدا کردم در زمان ریاست حاج علی فیروزگاه در تربیت بدنی کرج در سال 1389 به عنوان نائب رئیس هیات دوچرخه سواری کرج شروع به کار کردم .
من همیشه به آقای فیروزگاه میگفتم من اولین رئیس هیات زن در استان خواهم شد و ایشون میخندیدن
تا اینکه تربیت بدنی کرج تبدیل به اداره کل ورزش و جوانان استان البرز شد .
اواخر سال 1390 بود که آقای فیروزگاه وقتی سماجت و پشت کار منو برای فعالیت در پست رئیس هیاتی دید ؛ گفت میخواهی سرپرست کدوم هیات بشی ؟
گفتم هیاتی که هیچ کسی هیچ فعالیتی درش نکرده باشه ایشون گفتن یه رشته است به نام اسکواش اصلا در استان تا امروز هیچ فعالیتی نداشته ؛ با کمال میل من پذیرفتم و شدم
اولین زن رئیس هیات در استان و اولین زن رئیس هیات در رشته اسکواش در کشور
پنج سال برای این هیات تلاش کردم
اولین کورت اسکواش استان البرز ؛ اولین مدرسه دولتی مجهز به اتاق اسکواش ؛ اولین مهد کودک مجهز به دیوارک اسکواش و اولین مربیان و اولین داوران و اولین ورزشکاران اسکواش استان البرز را به وجود آوردم .
بگذریم که در استان حتی اسم این رشته ورزشی را هم نمی دانستن
اسکواش استان البرزفقط یک ورق بود که تحویل من شد . چقدر برای اینکه دومدرسه دولتی قبل بهره برداری ؛ اتاق اسکواش آنها توسط نوسازی مدارس راه اندازی شود تلاش کردم .
برای افتتاح این دو اتاق اسکواش، تمام مدیران ارشد استان را پای کار آوردم .
چند مهد کودک در استان به وسیله دیوارک تجهیز شد
با مربیانی که هیات میفرستاد هم درآمد کسب کردن هم به کودکان اسکواش آموزش دادنند.
چند سالی در حوزه فروش کالا و خدمات کار کردم ( کارت سبز و گروه صنعتی گلرنگ ) تا پیشنهاد مذاکره با مدیریت صندوق بیمه اجتماعی روستائیان ، کشاورزان و عشایر از طرف مدیرکل امور بانوان استانداری سرکارخانم دکتر اسماعیلی فرد به بنده داده شد .
نتیجه این مذاکره اخذ کارگزاری بیمه اجتماعی بود .
همیشه ورزش جزء دغدغه های من بوده پس با توجه به اینکه کم و کاست حیطه ورزش رو میدونستم حلقه مفقوده را پیدا کردم .
به مدیریت صندوق بیمه اجتماعی استان البرز ؛ پیشنهاد دادم کلیه داوران و مربیان و ورزشکارن در قالب اتحادیه مشاغل غیر رسمی تحت پوشش بیمه قرار بگیرند که خوشبختانه این مهم در اردیبهشت سال 1401 تحقق پیدا کرد .
من در سال 1398 یه موسسه فرهنگی هنری تک منظوره برای برگذاری همایش ها و سمینارهام در اداره کل ارشاد ثبت کردم .
از علاقمندهای دیگرمن ؛ فعالیت های اجتماعی و فرهنگی هست که اونم داستان خودشو داره بخوام اینجا تعریف کنم باید چند صفحه بنویسم
حالا همه ی فعالیت های من شده یه پکیج
در سایتی که متعلق به فرصت آفرین ( موسسه فرهنگی هنری ) هست در اون :
– ثبت نامه اولیه بیمه اجتماعی انجام میشه
اخبار اقدامات انجام شده و یا خبر رسانی فعالیت های پیش رواطلاع رسانی میشه –
حالا هم برای اینکه ورزشکاران و مربیان و داوران و اصحاب رسانه و فرهنگ و هنر بیمه بشن لازمه که عضو اتحادیه مشاغل فصلی بشن لازمه بود که من یک سمت در اتحادیه داشته باشم دراردیبهشت سال 1401 طی حکمی با امضاء آقای دیوسالار مدیرعامل اتحادیه مشاغل فصلی ؛در نشست خبری ؛ من به عنوان عضو شواری سیاست گذاری اتحادیه منصوب شدم .